معنی هماهنگ و هارمونیک
حل جدول
متوازن
هماهنگ
هارمونیک
معادل فارسی هارمونیک
هارمونیک
هماهنگ
هم آهنگ
هماهنگ و یکدست
همسان،هارمونیک
منظم و هماهنگ
یکدست، هارمونیک، منسجم، آراسته، بسامان، پرداخته، باترتیب، مرتب
فرهنگ عمید
همساز، هماهنگ،
فرهنگ فارسی هوشیار
هم آهنگ انگلیسی هماهنگ همساز
هارمونیک موشن
انگلیسی (حرکات هماهنگ ارتعاش هماهنگ) جنبش هماهنگ، لرزش هماهنگ
هارمونیک اسیسلتر
انگلیسی (نوسانگر هماهنگ) نوانگر هماهنگ
هارمونیک ویو
انگلیسی (موج هماهنگ) کوهه ی هماهنگ
هارمونیک کمپننت
انگلیسی (مولفه هماهنگ) بندنده ی هماهنگ
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
459